اکرم (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی

لفظ «اكرم» به صورت اضافه يا معرّف به الف و لام،دوبار در قرآن وارد شده است كه فقط يكى از آنها مربوط به خدا است، چنان كه مى فرمايد:

«إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ* خَلقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَق* إِقْرأْ وَ رَبُّكَ الأَكْرَم». (سوره علق/1ـ3)

«بخوان به نام پروردگارت كه تو را آفريد، انسان را از خون بسته خلق كرد. بخوان به نام پروردگارت كه كريم است».

و در مورد ديگر مى فرمايد:

«...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقيكُمْ...». (سوره حجرات/13)

«گرامى ترين افراد نزد خدا، پرهيزگارترين آنها است».

راغب مى گويد:واژه «كرم» چيزى است كه هم خدا و هم انسان به آن توصيف مى شوند، هرگاه وصف خدا قرار گرفت، مقصود از آن احساس و انعام آشكار او است، چنان كه مى فرمايد:

«...فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ كَرِيمٌ». (سوره نمل/40)

«پروردگار من بى نياز و كريم است».

و هرگاه وصف انسان قرار گرفت، مقصود اخلاق و افعال نيكوى او است كه خود را به گونه اى نشان دهد. مثلاً آن گاه مى گويند فلانى كريم است كه چيزى از او در اين زمينه آشكار شود.

روى اين اساس، معنى «اكرم» در آيه ياد شده مبالغه در كرم و احسان است، آن هم از دوجهت; زيرا او احسان مى كند هرچند طرف مستحق نباشد و از جهتى همه كرم ها و نعمت ها به او منتهى مى شود.

ممكن است «كرم» به معنى شرف باشد، يا شرافت در ذات يا در خلق و خوى، در زبان عرب مى گويند:«رجل كريم و فرس كريم» و عطاء و بخشش و گذشت از گناه گنهكاران، اثر اين شرف ذاتى است، در اين صورت معنى «وَ رَبُّكَ الأَكْرَم» يعنى خدايى كه از نظر ذات و فعل در نهايت شرف است.


منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.